احکام خمس

محاسبه خمس:
به طور کلی خمس به پس اندازی تعلق می گیرد که یک سال در نزد شخص مانده و به مصرف نیازهای زندگی شخص نرسیده باشد. منظور از پس انداز پولی نیست که از مخارج زندگی زیاد آمده است، بلکه شامل آن چه از برنج و حبوبات و مایحتاج دیگری که اضافه آمده هم می شود. خمس این موارد را هم باید پرداخت، حال اگر ممکن است از خود آن و یا قیمت آن.
- چیزهایی كه مورد نیاز انسان است و با استفاده عین آن از بین نمی رود مانند وسایل زندگی، از قبیل فرش، یخچال و...، وسیله نقلیه و... هر چند سال هم بر آن بگذرد، خمس به آنها تعلق نمی گیرد.
- کسی که درآمد تدریجی و منظم دارد، باید برای خود سال خمسی تعیین کند؛ یعنی یک روز را قرار دهد که در آن روز ببیند چقدر پس انداز دارد (در سال اول) و یا چه مقدار بر پس اندازش از سال گذشته اضافه شده است (در سالهای بعد) و خمس یعنی یک پنجم آن که باید آن را به مرجع تقلیدش یا کسی که او مجاز بداند، بدهد.
- اگر از در آمد چیزی که به آن احتیاج نداشته اید خریداری نموده اید و یک سال از خرید آن گذشته ، باید خمس آن را بپردازید .
- اگر وسایل زندگی و چیزهای دیگری که به آنها احتیاج دارید مطابق نیاز و جایگاه اجتماعی خریداری نموده؛ برای مثال خانه ای مناسب نیازی که دارد و نه بیشتر خریده است، در این صورت باید به دو مطلب توجه شود :
1 ) اگر آن را در بین سالی که در آن سال در آمد داشته خریداری نموده، لازم نیست خمس آنها را بپردازد. ( توجه بفرمایید که منظور از سال، سال خمسی می باشد که زمان آغاز آن، همان وقتی است که اولین در آمد را به دست آورده اید ).
2 ) اگر نمی داند که در بین سال آن را خریداری نموده است یا بعد از تمام شدن سال، بنابر احتیاط واجب باید با حاکم شرع ( افرادی که از طرف مرجع تقلید شخص اجازه دارند تا مسائل اینگونه را حل کنند ) مصالحه کند.
- در صورتی که می داند وسایل زندگی را با پولی که پرداخت خمس آن واجب بوده خریداری کرده است، پرداخت خمس آن واجب است .
پرسش و پاسخ پیرامون خمس
پاسخ های ارائه شده بنابر نظر مقام معظم رهبری می باشد.
1. سال خمسی چگونه تعیین میشود؟
پاسخ : تعیین سال خمسی امری قراردادی نیست بلکه امری واقعی است و اول سال خمسی هر شخص مساوی با اولین در آمد او می باشد.
2. من و شوهرم پولی را برای خرید خانه در بانک گذاشته ایم و الان 2 سال می گذرد ولی پولمان به قدری نیست که بتوانیم با آن خانه بخریم آیا به این پول خمس تعلق می گیرد؟
پاسخ : سود پس انداز شده اگر برای صرف در احتیاجات زندگی باشد و در آینده نزدیک دو تا سه ماه بعد از پایان سال خمسی در همان مورد صرف شود، پرداخت آن واجب نیست ولی اگر بیش از این زمان شود پرداخت خمس آن واجب است و در فرض سوال پرداخت آن بر شما واجب است.
3. چنانچه مبلغ پس انداز شده به طلا تبدیل شده باشد باز هم پرداخت خمس واجب است؟
پاسخ : آری ، با گذشت سال، خمس دارد.
4. آیا میتوانم پس اندازم را که جهت خرید خانه پس انداز کرده ام را به همسرم هدیه بدهم تا به آن خمس تعلق نگیرد؟
پاسخ : انجام چنین کاری برای فرار از خمس اشکال دارد و نمی توانید چیزی را سوری هدیه کنید و اهدا باید واقعی باشد. توجه بفرمایید که پرداخت وجوهات شرعی باعث کم شدن اموال شما نمی شود و هیچ کسی تا کنون به دلیل پرداخت خمس و زکات از پیشرفت اقتصادی محروم نشده، بلکه به عکس این مطلب صادق است.
5. به هدایایی که در هنگام عقد به ما داده اند خمس تعلق می گیرد؟
پاسخ : به هدیه و بخشش خمس تعلق نمی گیرد.
6. به وام هایی که بعد از ازدواج دریافت کرده ایم و ممکن است تا بیش از یکسال در حساب بانکی ما بماند خمس تعلق می گیرد؟
پاسخ : وام خمس ندارد، مگر این که عین آن پول موجود باشد و سال بر آن بگذرد، که در این صورت هم فقط به مقداری که اقساطش پرداخت شده، خمس تعلق می گیرد و بقیه خمس ندارد.
7. پولی که سال 87 بابت عمره در بانک گذاشتیم تا الان که سال 89 است نوبت مشرف شدن ما را اعلام کردند. آیا به این پول خمس تعلق می گیرد؟
پاسخ : اصل سپرده اگر از در آمد کسب بوده و خمس آن داده نشده خمس دارد اما سود حاصله اگر پیش از سال عزیمت به سفر حج قابل وصول نبوده جزء در آمد سال وصول محسوب میشود که اگر در همان سال هزینه سفر حج شود خمس ندارد.
8. آیا میتوان پول خمس را برای ساخت مسجد یا حسینیه در مکانی که احتیاج است خرج کرد؟
پاسخ : خیر، بدون اجازه از دفتر یا نماینده مرجع تقلید، نمی توان در خمس تصرف نمود و جایز نیست.
9. آیا خمس به مال کسی که تحت تکلف پدر و مادر است و با انجام یک پروژه یا 3 ماه تدریس مبلغی پول دریافت کرده و در آمد غیرثابت دارد تعلق می گیرد؟
پاسخ : صرف تحت تکفل بودن دلیل بر ندادن خمس نیست. لذا از اولین درآمدتان و یا همان درآمد غیردائم اگر یکسال بگذرد و مصرف نشود خمس به آن تعلق می گیرد.
نویسنده : اميرعباس
برچسبها: خمس , احكام خمس , مشاوره خمس , درباره خمس, توضيح خمس,
فضيلت، آثار و فوايد تلاوت قرآن كريم
درجات بهشت بر اساس تعداد آيات قرآن تقسيم شده است و هر كس هر مقدار كه با قرآن آشنا باشد درجات بهشت را طى مىكند.
براى تلاوت قرآن كريم فضايل، آثار و فوايد دنيايى و آخرتى فراوانى بيان شده است: بارورى ايمان، صفاى دل، تخفيف گناهان، عبادت برتر، برخوردارى از ثواب فرشتگان و پيامبران، همنشينى با فرشتگان، پيمودن درجات كمال و ترقى در بهشت، درمان بيمارىهاى روحى، رفع غم و اندوه، روشنايى ديدگان، مونس تنهايى، عمر با بركت، استجابت دعا، صفاى خانه، رفع عذاب از پدر و مادر و....
شايان توجه است كه پيمودن مراتب كمال قرائت، همچون رسيدن به مرحله تدبّر و عمل، مستوجب كمال ثواب و رضاى الهى و دريافت خيرات بيشتر و بهتر مىشود.
اهميت و فضيلت قرائت قرآن تا چه اندازه است؟
براى قرائت قرآن، در كلمات گهربار پيشوايان معصوم(ع) فضايل و آثارى بيان شده كه موجب رشد و پرورش روح و روان آدمى مىشود. همين فضايل و آثار باعثگرديده كه تلاوت و قرائت قرآن از اهميت بسيارى برخوردار باشد. اكنون به برخى از اين فضايل و آثار اشاره مىكنيم:
1. سعادتمندى: پيامبر اكرم(ص) مىفرمايد: «اگر زندگى سعادتمندان و مرگ شهدا و نجات در روز جزا و امنيت در روز هراس و نور در روز ظلمت و سايبان در روز حرارتِ شديد و سيراب شدن در روز عطش و ارزش و سنگينى در روز سبكى اعمال را مىخواهى، پس قرآن را مطالعه كن، چرا كه قرآن يادآور خداى رحمان و حافظ از شيطان و عامل برترى در ترازوى اعمال است».[1]
در حديث ديگر مىفرمايد: «هر كس قرآن بخواند، گويى به مرتبه پيامبرى رسيده است، جز آن كه بر او وحى نمىشود!».[2]
2. بارورى ايمان: اميرمؤمنان على(ع) فرمودند: «بارورى و رشد ايمان با قرآن خواندن به دست مىآيد».[3]
3. استجابت دعا: امام حسن مجتبى(ع) فرمود: «هر كس قرآن بخواند ـ بلافاصله يا با كمى تأخير ـ دعايش مستجاب خواهدشد».[4]
4. نورانيت و افزودن خير و بركت خانه: پيامبراكرم(ص) فرمود: «خانههايتان را با تلاوتقرآن نورانى كنيد و آنها را همچون يهود و نصارا ـ كه نماز و عبادت را در خانهها تعطيل كرده، تنها در كنيسه و كليسا انجام مىدهند ـ به گورستان تبديل نكنيد. هنگامىكه در خانهاى زياد قرآن خوانده شود، خير و بركت آن فزونى يابد و اهل خانه مدتها از آن لذت خواهند برد و همانگونه كه ستارگان براى زمينيان مىدرخشند، [اين خانه] نيز براى آسمانيان مىدرخشد».[5]
5. غفران گناهانِ پدر و مادر: امام صادق(ع) مىفرمايد: «خواندن قرآن از روى مصحف، عذاب پدر و مادر را سبك مىكند، گرچه كافر باشند».[6]
6. افزايش مدّت بينايى: امام صادق(ع) فرمود: «هركس قرآن را از رو [با نگريستن بر آيات] بخواند، از بينايىاش براى مدت طولانى لذت خواهد برد».[7]
7. آميخته شدن قرآن با گوشت و خون قارى: امام صادق(ع) فرمود: «هر جوان مؤمنى كه قرآن بخواند، قرآن با گوشت و خونش آميخته خواهد شد».[8]
8. صفاى دل: پيامبراكرم(ص) فرمود: «بدون شك اين دلها زنگار مىگيرند; همچنان كه آهن زنگ مىزند. عرض شد: صيقل آن به چيست؟ فرمود: قرائت قرآن».[9]
9. بهترين عبادت: پيامبر(ص) فرمود: «بهترين عبادتِ امتِ من، تلاوت قرآن است».[10]
10. بخشش گناهان، نوشته شدن حسنه و پاك شدن گناهان.[11]
چرا در شبهاى ماه مبارك رمضان، قرائت سورههاى خاصى از قرآن كريم، تأكيدشده است (مثل: خواندن سوره عنكبوت، دخان و...) كه خواندن آن ثواب بيشترى دارد؟
تلاوت قرآن كريم، در همه حال ارزشمند است، زيرا همه قرآن، كلام خداست و خواندن همه سورهها فضيلت و ثواب دارد، در عين حال، خواندن بعضى از سورهها در بعضى اوقات ـ به دليل مصالحى كه خداوند و چهارده معصوم(ع) از آن آگاهندـ ثواب بيشترى دارد.
منظور اين روايات، فقط خواندن آيات نيست، بلكه خواندن، مقدمهاى براى فهم قرآن است و درك آن نيز در جاى خود، مقدمهاى براى محقق ساختن دستورهاى آن در زندگى فردى و اجتماعى است. بهطور قطع، اگر مسلمانان از مفاد سورههاى قرآن در زندگى خود الهام بگيرند، همه پاداشها و خواستههاى مشروع دنيا و آخرت را از آن خود خواهند كرد.
سفارش پيامبر و امامان معصوم(ع) به خواندن برخى سورهها در اوقات خاص، مسلّماً حكمتهايى دارد كه ممكن است عقل بشر به برخى از آنها نرسد، ولى مهربانى و لطف خدا و اوليايش مانع از آن مىشود كه بشر از آثار خير مخفى بر خود محروم گردد. ضمن اينكه يكى از اسباب تأكيد بر قرائت سوره دخان در شب قدر، مطرح شدن شب قدر در آن سوره است.
بنابراين، همه سورهها و آيات قرآن را بايد خواند و در آن تدبّر كرد، ولى بهتر است به سورهاى كه آثار ذكر شده براى آن، متناسب با نياز انسان باشد، متوسل شد.[12]
بهترين مزد و ثواب براى قاريان قرآن، از نظر قرآن چيست؟
قرآن كريم مىفرمايد: (اِنَّ الَّذينَ يَتلونَ كِتـبَ اللّهِ واَقاموا الصَّلوةَ واَنفَقوا مِمّا رَزَقنـهُم سِرًّا وعَلانِيَةً يَرجونَ تِجـرَةً لَن تَبور * لِيُوَفِّيَهُم اُجُورَهُم ويَزيدَهُم مِن فَضلِهِ اِنَّهُ غَفورٌ شَكور);[13] كسانى كه كتاب الهى را تلاوت مىكنند و نماز را به پاى مىدارند و از آنچه به آنان روزى دادهايم، پنهان و آشكار انفاق مىكنند، تجارتى[ پر سود] و بى زيان و خالى از كساد را اميد دارند. [آنها اين اعمالصالح را انجام مىدهند]تا خداوند اجر و پاداش كامل به آنها دهد و از فضلش بر آنها بيفزايد كه او آمرزنده و شكرگزار است.
بديهى است كه منظور از تلاوت در اينجا، قرائت سطحى و خالى از تفكر و انديشه نيست، بلكه خواندنى است كه سرچشمه فكر و انديشه و در نتيجه، عملصالح باشد. در روايات اسلامى نيز به برخى از پاداشهاى قاريان قرآن اشارهشده; از جمله:
خداوند به قارى قرآن پاداش عظيمى خواهد داد. پيامبراكرم(ص) فرمود: «هر كس براى رضاى خدا و آگاهى عميق در دين، قرآن بخواند، ثواب فرشتگان و انبيا و رسولان را خواهد داشت».[14]
امام كاظم(ع) مىفرمايد: «درجات بهشت به اندازه آيات قرآن است. به قارى قرآن گفته مىشود: بخوان و[ در مراتب بهشت] بالا برو. سپس مىخواند و مقامش بالامىرود».[15]
اگر قرآن را با صوت بخوانيم اجرمان چه قدر است؟ و اگر بدون صوت بخوانيم چهطور؟
مقدار اجر و ثواب را خدا مىداند. پيامبراكرم(ص) مىفرمايد: «قرآن را با صوتهاى خويش زيبايى بخشيد، زيرا صوت زيبا بر زيبايى قرآن مىافزايد.»[16]
با توجه به اينكه آيات قرآن سخنان خداوند است و خدا از اول كامل بوده، پس ارزشگذارى آيات قرآن براى چيست كه فلان سوره ثواب بيشترى دارد؟ (در مفاتيح اين ارزشها آمده است).
بايد دانست اگر تفاوتى در سورهها از نظر ارزش، وجود داشته باشد، به كامل بودن خدا ارتباطى ندارد، چرا كه ممكن است خداى متعال و حكيم از روى حكمت و به جهت مصلحت، بعضى از سورهها را از نظر فصاحت و بلاغت يا مفهوم و محتوا بر بعضى ديگر و يا بعضى از آيات را بر بعضى ديگر برترى داده باشد; همانطور كه در خلقت انسانها، بعضى از آنها را بر برخى ديگر ـمانند انبيا بر مردم عادىـ برترى داده است. هر يك از آيات يا سورههاى قرآن به گلهايى مىماند كه بوى دلرباى مخصوص خويش دارد.
ممكن است نسبت به يك سوره توجه خاصى شده باشد كه اين مطلب با بررسى اهداف و مقاصد آن سوره تا حدى روشن مىشود; مثلا اگر سورهاى به مسائل اخلاقى در سطح عمومى مردم و جامعه پرداخته باشد، مانند سوره نور و آيات حجاب، چون عموم مردم درگير اين مسائلاند، نسبت به اين سوره توجه خاصى شده است. سورههاى ديگر نيز با توجه به مقتضاى مفاهيم آن و نياز جامعه و عموم مردم مورد توجه خاص قرار گرفته است.
بنابراين شناخت مفاهيم يك سوره و درك نياز جامعه و مشكلات آن مىتواند به روشن شدن علل اين ارزشگذارىها كمك كند. از طرفى بايد دانست كه برخى از روايات وارده در مورد ارزش و خاصيت سورهها، بىپايه و بىاعتبار است; چنانكه «مير سيدشريف جرجانى» در حواشى كشاف در آخر «تفسير فاتحة الكتاب» و «ابنالجوزى» در الموضوعات و «سيوطى» در اللئالى المصنوعه اكثر احاديثى كه از «ابىّبنكعب» در فضايل سورهها نقل شده كذب و موضوع (جعلى) مىداند.[17]
لطفاً درباره خواندن قرآن و آثار آن در زندگى انسان و اينكه انسان با خواندن قرآن چه پيشرفتهايى مىتواند در زندگى داشته باشد، توضيح دهيد.
قرائت قرآن در زندگى مسلمان، آثار زيادى مىتواند داشته باشد; از جمله:
1. قرائت قرآن، ذكر خداوند است. با ذكر خدا دلها آرام مىگيرد. آرامش روحى، زندگى روزمره انسان را به سوى خوشبختى سوق مىدهد.
2. چون قرآن، قانون اساسى اسلام است با خواندن و توجه به معانى قرآن مىتوان به رفتار و چگونه زيستن خود شكل داد.
3. قرائت قرآن، شعار اسلام است و پيامبر و امامان معصوم به قرائت قرآن با صداى بلند، در مكانها و زمانهاى مختلف و آهنگ خوش تأكيد داشتهاند، لذا قرائت قرآن مىتواند موجب تقويت دين و نظام اجتماعى مسلمانان گردد.
4. حفظ و قرائت قرآن، موجب تقويت حافظه مىگردد و در نتيجه در زندگى مسلمان تأثير مىگذارد و موجب پيشرفت در كارهاى علمى او مىگردد.
از ذكر آثار ديگر صرف نظر مىكنيم و شما را به خواندن روايتهاى نورانى اولياى معصوم(ع) در اينباره ارجاع مىدهيم.[18]
آيا مطالب كتابهايى كه در آنها نوشته مثلاً اگر فلان آيه را هزار مرتبه بخوانى، به مكه مىروى يا اگر فلان آيه را بر روى بازو ببندى موجب قدرت مىشود، درست است؟
1. قرآن كريم، مايه هدايت و رحمت است.[19] اين كتاب شريف و كلام لطيف، مربّى و راهنماى انسان در رسيدن به كمال نهايى و نزديك شدن به خداست و او را بهسوى خير و سعادت سوق مىدهد. هدف اصلى و مهمترين فايده آن، انسانسازى و تربيت بشر است. فوايد و آثار ديگر، هدفى فرعى بهحساب مىآيند.[20]
2. اصل اينكه خواندن سورهها و آيات قرآن، آثار و فوايد خاصى دارد، جاى شك و ترديد نيست و در اين مورد روايات، تواتر معنوى دارند، امّا در هر مورد بايد به روايت معتبر استناد كرد; يعنى اگر بخواهيم بگوييم فلان سوره يا آيه فلان اثر يا فايده را دارد، بايد با استناد به روايت معتبر چنين سخنى را بگوييم.
3. در برخى روايات آمده است كه خواندن و قرائت سورههاى قرآن، فوايد متعددى دارد; از جمله: امامصادق(ع) فرمود: «كسى كه همه روزه، قرائت سوره عمّ يتساءلون را ادامه دهد، سال تمام نمىشود، مگر اينكه خانه خدا را زيارت مىكند»[21] و نيز فرمود: «هر كس به خواندن سوره مريم(س) مداومت كند، از دنيا نخواهد رفت، مگر اينكه خدا به بركت اين سوره، او را غناى نفس مىبخشد و از نظر مال و فرزند بىنياز مىكند».[22]
منظور اين روايات، فقط خواندن آيات نيست، بلكه خواندن، مقدمهاى براى فهم قرآن است و درك آن نيز در جاى خود، مقدمهاى براى محقق ساختن دستورهاى آن در زندگى فردى و اجتماعى است و بهطور قطع اگر مسلمانان از مفاد سورههاى قرآن در زندگى خود الهام بگيرند، همه پاداشها و خواستههاى مشروع دنيا و آخرت را از آنِ خود خواهند كرد.[23]
4. يكى از عوامل مؤثر در سرنوشت انسان، خواندن قرآن و دعا است، امّا خداوند حكيم براى هدايت بشر به كمال، عوامل و اسباب ديگرى نيز مانند: عقل، علم، مشورت، كمك گرفتن از وسائل عادى، دارو و درمان، پرهيز از چيزهايى كه بر جسموجان [روح] انسان تأثير منفى دارد و... را آفريده و آيات قرآن نيز انسان را به كمك جستن و بهرهمندى از اين اسباب، سفارش فرمودهاست.[24]
زندگىِ ما چگونه و به چه علت با خواندن قرآن زيبا مىشود؟
اگر ما به آثار خواندن قرآن توجه و قرآن را مانند دوستى در زندگى انتخاب كنيم، آياتش را بخوانيم و در معانى آسمانىاش تفكر كنيم، پس از مدتى زندگىمان سرشار از نور، روشنايى، طراوت و زيبايى خواهد شد.
ما در نيايشى پيش از تلاوت قرآن از خدا مىخواهيم: «خدايا! رغبت مرا به قرآن افزون گردان و آن را مايه روشنايى ديده و درمانِ بيمارىهاى دل و از بين رفتن غمواندوه من قرار ده. خدايا! زبانم را به خواندن قرآن بيارا و چهرهام را با آن زيبا، بدنم را با آن قدرتمند و ترازوى اعمالم را سنگين كن».
و در نيايشى كه هنگام ختم قرآن مىخوانيم، به خداوند مىگوييم: «خدايا! قرآن را در دنيا همراه ما، در گور انيس ما، در قيامت شفاعت كننده ما، بر پُل صراط مايه روشنايى، در بهشت همنشين، در برابر آتش دوزخ پوشش و براى اجراى كارهاى نيك، راهنماى ما قرار ده».[25]
آيا قرآن براى تمامى امور زندگى به درد ما مىخورد؟
قرآن براى همه امور زندگى انسان پيام دارد; خود مىگويد: (ونَزَّلنا عَلَيكَ الكِتـبَ تِبيـنـًا لِكُلِّ شَىء);[26] ما قرآن را كه براى هر چيز بيانى است بر تو نازل كرديم. در جاى ديگر مىگويد: (ما فَرَّطنا فِى الكِتـبِ مِن شَىء);[27] ما هيچ چيز را در اين كتاب فروگذار نكرديم. از آنجا كه قرآن، مشعل نور و كتاب هدايت است، پرتو نورش را تا آنجا كه مىخواهد هدايت كند، مىتاباند. البته اين به آن معنا نيست كه ما از قرآن انتظار داشته باشيم راه هواپيماسازى يا كشف بيمارىهاى سخت و ساختن موشكهاى قارهپيما را نيز آموزش دهد، زيرا قرآن، كتابِ آموزش هواپيماسازى يا موشكسازى و يا... نيست، امّا در همه اين زمينهها حرفهايى براى گفتن دارد. اولين سورهاش انسانها را به خواندن دعوت مىكند: (اقرأ باسم ربّك).
گرفتارى بزرگ انسانِ امروز، نداشتن و يا ساختن سلاحهاى پيشرفته نيست; گرفتارى بزرگ او آن است كه نمىداند از اين ابزارها چگونه استفاده كند. قرآن راه درست استفاده كردن از همه امكانات و ابزار زندگى را به انسان مىآموزد. به او مىآموزد كه با كشف آهن، آن را در راه منافع مردم به كار گيرد: (واَنزَلنَا الحَديدَ فيهِ بَأسٌ شَديدٌ ومَنـفِعُ لِلنّاسِ);[28] ما آهن را آفريديم كه در آن نيروى سخت و منافعى براى مردم وجود دارد، نه در راه نابودى و كشتار آنان: (ولا تَقتُلُوا النَّفسَ الَّتى حَرَّمَ اللّه...);[29] و كسى را كه خداوند كشتن آن را حرام شمرده نكشيد.
اگر از آغاز تا پايان به آيات و سورههاى قرآن نظرى بيفكنيم، خواهيم ديد كه قرآن، بهترين شيوهها را براى زندگى دنيايى همراه با سعادت به انسانها نشان داده است. زندگى همراه با عزت، سربلندى، برادرى و بزرگوارى، نه همراه با ظلم و بيداد و ستم.
مىگويند: قرائت قرآن يكى از واجبات است و بايد قرآن را خواند. ما هم مىخوانيم، ولى چرا حال ما كه قرآن مىخوانيم با آن كسى كه نمىخواند فرقى نمىكند؟ من كه قرآن مىخوانم در امتحانات خود موفق مىشوم و آن هم كه قرآن نمىخواند، در امتحانات خود موفق مىشود، پس چه فايدهاى دارد؟
خداوند متعال مىفرمايد: (فَاقرَءواْ ما تَيَسَّرَ مِنَ القُرءان);[30] هر چه از قرآن ميسّر مىشود بخوانيد.
قرآن، كتاب الهى و وسيله نجاتى است كه از طرف خداوند براى هدايت و تكامل انسانها نازل شده است، تا آن را بخوانند و بفهمند و با عمل به دستورهايش رستگار و سعادتمند شوند.
بايد توجه كرد هر عملى اثر خاصى دارد. خواندن و انس با قرآن آثار فراوانى در انسان دارد و باعث رشد معنوى و بركت و موفقيت بيشتر در كارهاى وى مىشود و در نهايت، به بهترين راه هدايت مىشود، ولى اثر آن قبول شدن در امتحان نيست و اينگونه نيست كه هر كس قرآن نخواند در امتحان قبول نشود. قبول شدن در امتحان اثر و ثمره سعى و تلاش و كوشش انسان است. هر كس سعى و تلاش كند، درسش را خوب بخواند، امتحان را خوب پاسخ بدهد، قبول خواهد شد و هر كس تنبلى كند و درسش را نخواند در امتحان موفق نخواهد شد; چنانكه خداوند مىفرمايد: (واَن لَيسَ لِلاِنسـنِ اِلاّ ما سَعى * واَنَّ سَعيَهُ سَوفَ يُرى);[31] و اينكه براى آدمى پاداشى جز آن چه با كوشش خودش انجام داده نخواهد بود * و البته انسان پاداش سعى و عمل خودش را به زودى خواهد ديد.
بنابراين شما كه قرآن مىخوانيد، از بركات و آثار خاص آن بهره مىبريد كه هزارانبار ارزشمندتر از قبولى در امتحان و مانند آن است، در حالى كه آنها كه از قرائت قرآن محرومند از اين آثار و بركات بىنصيبند.
آيا با خواندن قرآن مىتوانم در درسهايم موفق بشوم؟
با توجه به اينكه داشتن حافظه قوى براى موفقيت در درسها مؤثر است، خواندن قرآن[32] و حفظ آن هم يكى از عوامل تقويت حافظه به شمار مىرود. پس خواندن و حفظ قرآن، خود باعث موفقيت در درسها مىشود; چنان كه تجربه دانشآموزان قارى و حافظ قرآن هم اين مطلب را تأييد مىكند.
بايد توجه داشت كه خواندن وحفظ قرآن نبايد فرد را از تلاش و كوشش در درسها باز دارد، بلكه بايد با برنامهريزى منظم، هم به كارهاى قرآنى و هم به كارهاى درسىبرسد.
الف) چه سورهاى را بهتر است براى اموات بخوانيم؟ ب) چگونه نيت كنيم؟ ج) آيا مىتوان ثواب خواندن قرآن را به روح مقدس يكى از چهارده معصوم(ع) هديه كرد؟
الف) خواندن هر سورهاى از قرآن براى مردگان مفيد و داراى ثواب است، ولى امامان معصوم(ع) فرمودهاند: بهتر است كه سورههاى: «الرحمن»، «يس»، «جمعه»، «قدر»، «معوّذتين» (ناس و فلق)، «اخلاص»، «مُلك» و يا «آيةالكرسى» و... خواندهشود.[33]
ب) هنگام خواندن قرآن براى شخصى كه از دنيا رفته، همين كه نيت كنيد براى او مىخوانم كافى است. اگر شخصى قرآن را براى ثواب بردن خودش تلاوت مىكند، بايد به قصد قربت و نزديك شدن به خداوند باشد و اگر براى كسى ديگر و به نيابت از شخص مرده مىخواند و مىخواهد ثواب قرائت را به روح اموات هديه كند، باز قصد قربت به خداوند متعال لازم است. به اين ترتيب كه قرآن را به قصد قربت به خداوندمتعال تلاوت كند و ثواب آن را به روح اموات هديه نمايد.[34]
ج) بله، مىتوان ثواب قرآن و اعمال خير و نيك را به روح مقدس پيشوايان معصوم(ع) هديه نمود و اين كار موجب مىشود ثواب عمل، چند برابر شود.
آيا مىشود معناى قرآن را به جاى خود قرآن خواند و آيا ثواب آن دو يكى است؟
اگر بخواهيم از علوم و معارف بىكران قرآن بهره ببريم، شايسته است به ترجمه و تفسير آن توجه كنيم، تا در پرتو نور معارف الهى و عمل به آنها اجر و ثواب دنيايى و آخرتى را نصيب خود گردانيم.
بايد بدانيم كه خواندن متن عربى قرآن، ثواب ويژه دارد و خواندن ترجمه قرآن، جاى آن را نمىگيرد. يكى از مسائلى كه در قرآن و روايات پيشوايان معصوم، مورد تأكيد فراوان قرار گرفته، خواندن و تلاوت قرآن كريم است و اين عمل، يكى از سنتهاى حسنهاى است كه علما و اوليا و بزرگان دين در طول تاريخ اسلام، به آن اهميت زيادى داده و بر آن تأكيد كردهاند; گو اينكه خواندن قرآن، سخن گفتن با پروردگار و شنيدن سخنان حضرت ذوالجلال است كه نه تنها ثواب و اجر دارد، بلكه زنگار را از دلها زدوده، قلبها را احيا و از فحشا و منكر منع مىكند. هر چند حقّ تلاوت، منحصر به خواندن نمىشود، امّا خواندن و عمل كردن مكمل يكديگرند. و اگر عمل كردن و حتى خواندن معناى آن، همراه با تلاوت نباشد، قلب انسان به تدريج مىميرد و يا مانند آهن زنگ مىزند. در آيهاى از قرآن (إنّ الّذين يتلون كتـب اللّه و أقاموا الصّلوة...) خواندن كتاب خدا مقدم بر نماز و زكات و انفاق آمده است. اميرمؤمنان(ع) يكى از صفات پرهيزكاران را تلاوت قرآن شمرده است.[35]
پيامبر اكرم(ص) فرمودهاند: برتو باد به خواندن قرآن، چرا كه خواندن قرآن، كفّاره گناهان و نگهدارى از آتش و امان از عذاب آخرت است».[36]
در خود قرآن، با الفاظ مختلف به خواندن قرآن دستور داده شده; براى مثال: (فاقرءوا ما تيسّر منه); آن چه مىتوانيد از آيات قرآن را بخوانيد.[37]
هدف از خواندن قرآن و حفظ آن چيست؟
هدف از خواندن قرآن، هدايت شدن و رسيدن به سعادت دنيوى و اخروى است. خواندن و حفظ قرآن نتايج بسيارى دارد كه ما تنها بخشى از آن را ذكر مىكنيم.
الف) تدبر و تفكر در قرآن:
يكى از هدفهاى يادگيرى و حفظ قرآن، تدبر در آن است. قرآن كريم خطاب به پيامبر اكرم(ص) مىفرمايد: «كتابى مبارك بر تو فرو فرستاديم تا در آياتش تدبر (وانديشه) كنند و خردمندان از آن پند گيرند».[38]ب) تبرك به قرآن و به دست آوردن ثواب:
در اين مورد تشويقها و تأكيدهاى فراوانى از معصومين(ع) رسيده است:1. امام صادق(ع): «قرآن عهد خداوند و فرمان اوست بر خلقش، پس بر مسلمان شايسته است در اين عهد خداوند نظر كند و روزى پنجاه آيه از آن را بخواند».[39]
2. امامصادق(ع): «براى مؤمن سزاوار است قبل از مرگ، قرآن را فرا گيرد يا در كار ياد گرفتنش باشد».[40]
3. امامصادق(ع): «هركس قرآن را از روى [متن عربى] آن قرائت كند، نورچشمش زياد مىشود...».[41]
ج) عمل كردن به قرآن:
امام صادق(ع) فرمود: «حافظ قرآن كه به آن عمل كند، در آخرت با فرشتگان پيامآور و نيك رفتار خداوند[ همنشين] است».[42]آيا با توسل به قرآن مجيد مىتوانيم معنويت را در وجودمان بارور كنيم; بهنحوى كه بتوانيم به مراحل بالاى كمال و تزكيه نفس برسيم؟
خداوند متعال مىفرمايد: (ونُنَزِّلُ مِنَ القُرءانِ ما هُوَ شِفاءٌ ورَحمَةٌ لِلمُؤمِنين); و ما آنچه را براى مؤمنان مايه درمان و رحمت است، از قرآن نازل مىكنيم....[43]
خداوند متعال قرآن را شفاى آنچه در دلها و افكار است و نيز شفاى بيمارىهاى جسمانى، معرفى فرموده است. ذات قرآن شفاست و هرگز مرضى در آن راه نمىيابد. اگر شخصى به قرآن مراجعه كرد، بدون شفا و درمان باز نمىگردد; چنانكه حضرتعلى(ع) مىفرمايد: «از اين كتاب بزرگ الهى و آسمانى براى بيمارىهاى خود شفا و براى حل مشكلاتتان يارى بطلبيد، چون در اين كتاب، درمان بزرگترين دردهاست...».[44]
هر كس به محضر قرآن شرفياب شود و آن را بفهمد و بپذيرد و عمل كند، بهطور قطع مرضهاى درونىاش از بين مىرود. افزون بر اين، قرآن كريم در مقام پيشگيرى مرض نيز با بيانى رسا و متين سعى مىكند تا انسانها به امراض فكرى و قلبى دچارنشوند.
قرآن مجيد، هم ضعفها و مرضهايى را كه مربوط به حكمت نظرى است، با برهان شفا مىدهد و هم بيمارىهايى را كه مربوط به حكمت عملى است، با تهذيب و تصفيه دل، بهبود مىبخشد. قرآن كريم تمام بيمارىهاى اعتقادى و اخلاقى انسان را درمان مىكند: جهل را كه بدترين بيمارى درونى است، با علم و شك را با يقين، اندوه را با آرامش، ترس را با اميد، اضطراب را با عزم و... برطرف مىسازد; همچنين قرآنكريم امراض جسمانى را شفا مىدهد; چنانكه در روايات امامان معصوم(ع) بدان اشاره شده است.[45]
بنابراين، انسان با تلاوت و اُنس با قرآن و تفكر و تدبر و سپس عمل به دستورهاى آن مىتواند شفاى امراض درونى و حتى جسمى خود را بگيرد.[46]
[1]. ميزان الحكمه، ج8، ص74.
[2]. همان، ص82.
[3]. غررالحكم و دررالكلم، ص112.
[4]. بحارالانوار، ج89، ص204.
[5]. همان، ص200.
[6]. ر.ك: الكافى، ج2، ص613.
[7]. بحارالانوار، ج89، ص202.
[8]. الكافى، ج2، ص603.
[9]. قطب الدين راوندى، الدعوات، ص237; متقى هندى، كنز العمال، ج1، ص545.
[10]. وسائلالشيعه، ج6، ص168.
[11]. ر.ك: الكافى، ج2، ص611.
[12]. تفسير نمونه، ج1، ص60; ر.ك: رضا بزاز بنائى، ثواب قرائت سورههاى قرآن و محمد شبزندهدار، شفاخانه قرآن.
[13]. فاطر، آيات 29ـ30.
[14]. وسائلالشيعه، ج6، ص184.
[15]. همان، ص187.
[16]. ميزانالحكمه، ج8، ص82.
[17]. محمد مظفرى، دانستنىهايى از قرآن، ص152ـ153 و عبدالرحمن سيوطى، اللئالى المصنوعة فى الاحاديث الموضوعه، ج1، ص227ـ228.
[18]. الكافى، ج2، ص596ـ634 و ميزان الحكمه، ج8، ص64ـ103.
[19]. لقمان، آيات 1ـ2.
[20]. تفسير نمونه، ج8، ص317، 318 و 256.
[21]. مجمعالبيان، ج10، ص637.
[22]. همان، ج6، ص772 و شيخ صدوق، ثواب الاعمال، ص108.
[23]. تفسير نمونه، ج1، ص60.
[24]. الميزان، ج2، ص251ـ255 و ج4، ص71ـ72.
[25]. بحارالانوار، ج89، ص206ـ209.
[26]. نحل، آيه89.
[27]. انعام، آيه38.
[28]. حديد، آيه25.
[29]. اسراء، آيه33.
[30]. مزمل، آيه20.
[31]. نجم، آيات 39ـ40.
[32]. ر.ك: بحارالانوار، ج63، ص290.
[33]. ر.ك: مفاتيحالجنان، ص659ـ729 و بحارالانوار، ج83، ص195.
[34]. غلامرضا نيشابورى، استفتائات قرآنى، ص159.
[35]. نهجالبلاغه، خطبه 193 (همام).
[36]. الكافى، ج2، ص611.
[37]. بحارالانوار، ج92، ص17.
[38]. ص، آيه29.
[39]. همان.
[40]. الكافى، ج2، ص609،607.
[41]. الكافى، ج2، ص449.
[42]. همان، ص603.
[43]. اسراء، آيه82.
[44]. نهجالبلاغه، خطبه 175، ص567.
[45]. مفاتيحالجنان، ص802ـ811.
[46]. تفسير موضوعى، ج1، ص234ـ242.
نویسنده : اميرعباس
برچسبها: فضيلت, آثار و فوايد تلاوت قرآن كريم,
نویسنده : اميرعباس
برچسبها: فهرست سوره هاي قرآن , قرآن كريم , قرآن , فهرست قرآن , سوره هاي قرآن , خواص قرآن ,
زندگی نامه امام رضا(ع)
مقدمه
امام علي بن موسيالرضا عليهالسلام هشتمين امام شيعيان از سلاله پاك رسول خدا و هشتمين جانشين پيامبر مكرم اسلام ميباشند.
ايشان در سن ٣٥ سالگي عهدهدار مسئوليت امامت ورهبري شيعيان گرديدند و حيات ايشان مقارن بود با خلافت خلفاي عباسي كه سختيها و رنج بسياري رابر امام رواداشتند و سر انجام مامون عباسی ايشان رادرسن ٥٥ سالگی به شهادت رساند.دراين نوشته به طور خلاصه, بعضی ازابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می نماييم.
نام ،لقب و كنيه امام :
نام مبارك ايشان علي و كنيه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترين لقب ايشان «رضا» به معناي «خشنودي» ميباشد. امام محمدتقي عليهالسلام امام نهم و فرزند ايشان سبب ناميده شدن آن حضرت به اين لقب را اينگونه نقل ميفرمايند : خداوند او را رضا لقب نهاد زيرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمين از او خشنود بودهاند و ايشان را براي امامت پسنديده اند و همينطور ( به خاطر خلق و خوي نيكوي امام ) هم دوستان و نزديكان و هم دشمنان از ايشان راضي و خشنود بودند.
يكي از القاب مشهور حضرت « عالم آل محمد » است . اين لقب نشانگر ظهور علم و دانش ايشان ميباشد.جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خويش, بويژه علمای اديان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بيرون آمد دليل کوچکي براين سخن است، که قسمتي از اين مناظرات در بخش « جنبه علمي امام » آمده است. اين توانايي و برتري امام, در تسلط بر علوم يكي از دلايل امامت ايشان ميباشد و با تأمل در سخنان امام در اين مناظرات, كاملاً اين مطلب روشن ميگردد كه اين علوم جز از يك منبع وابسته به الهام و وحي نميتواند سرچشمه گرفته باشد.
پدر و مادر امام :
پدر بزرگوار ايشان امام موسي كاظم (عليه السلام ) پيشواي هفتم شيعيان بودند كه در سال ١٨٣ ه.ق. به دست هارون عباسي به شهادت رسيدند و مادرگراميشان « نجمه » نام داشت.
تولد امام :
حضرت رضا (عليه السلام ) در يازدهم ذيقعدهالحرام سال ١٤٨ هجري در مدينه منوره ديده به جهان گشودند. از قول مادر ايشان نقل شده است كه : هنگاميكه به حضرتش حامله شدم به هيچ وجه ثقل حمل را در خود حس نميكردم و وقتي به خواب ميرفتم, صداي تسبيح و تمجيد حق تعالي وذکر «لاالهالاالله» رااز شكم خود ميشنيدم, اما چون بيدار ميشدم ديگر صدايي بگوش نمي رسيد. هنگاميكه وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمين نهاد و سرش را به سوي آسمان بلند كرد و لبانش را تكان ميداد؛ گويي چيزي ميگفت.
نظير اين واقعه, هنگام تولد ديگر ائمه و بعضي از پيامبران الهي نيز نقل شده است, از جمله حضرت عيسي كه به اراده الهي در اوان تولد, در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند كه شرح اين ماجرا در قرآن كريم آمده است.
زندگي امام در مدينه :
حضرت رضا (عليه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدينه زادگاهشان، ساكن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاك رسول خدا و اجداد طاهرينشان به هدايت مردم و تبيين معارف ديني و سيره نبوي مي پرداختنند. مردم مدينه نيز بسيار امام را دوست مي داشتند و به ايشان همچون پدري مهربان مي نگريستند.تا قبل ازاين سفر با اينکه امام بيشترسالهای عمرش را درمدينه گذرانده بود, اما درسراسرمملکت اسلامي پِيروان بسياری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.
امام در گفتگويي كه با مامون درباره ولايت عهدی داشتند، در اين باره اين گونه مي فرمايند: همانا ولايت عهدی هيچ امتيازي را بر من نيفزود. هنگامي كه من در مدينه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود واگرازکوچه های شهر مدينه عبورمي کردم, عزيرتراز من كسي نبود . مردم پيوسته حاجاتشان را نزد من مي آوردند و كسي نبود كه بتوانم نياز او ر ا برآورده سازم, مگر اينكه اين كار را انجام مي دادم و مردم به چشم عزيز و بزرگ خويش، به من مى نگريستند.
امامت حضرت رضا (عليه السلام ) :
امامت و وصايت حضرت رضا (عليه السلام ) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرينشان و رسول اكرم (صلي الله وعليه واله )اعلام شده بود. به خصوص امام كاظم (عليه السلام ) بارها در حضور مردم ايشان را به عنوان وصي و امام بعد از خويش معرفي كرده بودند كه به نمونهاي از آنها اشاره مينمائيم.
يكي از ياران امام موسي كاظم (عليه السلام ) ميگويد ما شصت نفر بوديم كه موسي بنجعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علي در دست او بود. فرمود : آيا ميدانيد من كيستم ؟ گفتم: تو آقا و بزرگ ما هستي. فرمود : نام و لقب من را بگوئيد. گفتم : شما موسي بن جعفر بن محمد هستيد . فرمود : اين كه با من است كيست ؟ گفتم : علي بن موسي بن جعفر. فرمود : پس شهادت دهيد او در زندگاني من وكيل من است و بعد از مرگ من وصي من مي باشد. در حديث مشهوری نيزکه جابر از قول نبى اكرم نقل ميكند امام رضا (عليه السلام ) به عنوان هشتمين امام ووصي پيامبر معرفي شدهاند. امام صادق (عليه السلام ) نيز مكرر به امام كاظم ميفرمودند كه عالم آلمحمد از فرزندان تو است و او وصي بعد از تو ميباشد.
ولايت عهدي :
باري ، چون حضرت رضا (عليه السلام ) وارد مرو شدند, مأمون از ايشان استقبال شاياني كرد و در مجلسي كه همه اركان دولت حضور داشتند صحبت كرد و گفت : همه بدانند من در آل عباس و آل علي (عليه السلام ) هيچ كس را بهتر و صاحب حقتر به امر خلافت از عليبنموسيرضا (عليه السلام ) نديدم. پس از آن به حضرت رو كرد و گفت تصميم گرفتهام كه خود را از خلافت خلع كنم و آنرا به شما واگذار نمايم. حضرت فرمودند اگر خلافت را خدا براي تو قرار داده جايز نيست كه به ديگري ببخشي و اگر خلافت از آن تو نيست ، تو چه اختياري داري كه به ديگري تفويض نمايي. مأمون بر خواسته خود پافشاري كرد و بر امام اصرار ورزيد. اما امام فرمودند :هرگز قبول نخواهم كرد. وقتي مأمون مأيوس شد گفت پس ولايت عهدي را قبول كن تا بعد از من شما خليفه و جانشين من باشيد. اين اصرار مأمون و انكار امام تا دو ماه طول كشيد و حضرت قبول نميفرمودند و ميگفتند : از پدرانم شنيدم, من قبل از تو از دنيا خواهم رفت و مرا با زهر شهيد خواهند كرد و بر من ملائك زمين و آسمان خواهند گريست و در وادي غربت در كنار هارون الرشيد دفن خواهم شد. اما مأمون بر اين امر پافشاري نمود تا آنجاكه مخفيانه و در مجلس خصوصي حضرت را تهديد به مرگ كرد. لذا حضرت فرمودند : اينك كه مجبورم, قبول ميكنم به شرط آنكه كسي را نصب يا عزل نكنم و رسمي را تغيير ندهم و سنتي را نشكنم و از دور بر بساط خلافت نظرداشته باشم . مأمون با اين شرط راضي شد. پس از آن حضرت, دست را به سوي آسمان بلند كردند وفرمودند : خداوندا ! تو ميداني كه مرا به اكراه وادار نمودند و به اجبار اين امر را اختيار كردم؛ پس مرا مؤاخذه نكن همان گونه كه دو پيغمبر خود يوسف و دانيال را هنگام قبول ولايت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نكردي. خداوندا عهدي نيست جز عهد تو و ولايتي نيست مگر از جانب تو, پس به من توفيق ده كه دين تو را برپا دارم و سنت پيامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا كه تو نيكو مولا و نيكو ياوري هستي .
مختصري از كلمات حكمتآميز امام :
امام فرمودند : دوست هركس عقل اوست و دشمن هركس جهل و ناداني و حماقت است.
امام فرمودند : علم و دانش همانند گنجي ميماند كه كليد آن سئوال است, پس بپرسيد. خداوند شما را رحمت كند زيرا در اين امرچهار طايفه داراي اجر ميباشند :
١- سئوال كننده ٢- آموزنده
٣- شنونده ٤- پاسخ دهنده
شهادت امام :
در نحوه به شهادت رسيدن امام نقل شده است كه مأمون به يكي از خدمتکاران خويش دستور داده بود تا ناخنهاي دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور دادتا دست خود را به زهر مخصوصي آلوده كند و در بين ناخنهايش زهر قرار دهد و اناري را با دستان زهرآلودش دانه كند و او دستور مأمون را اجابت كرد. مأمون نيز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار كرد كه امام ازآن انار تناول کنند.اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار كرد تا جاييكه حضرت را تهديد به مرگ نمود و حضرت به جبر, قدري از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر كرد و حال حضرت دگرگون گرديد و صبح روز بعد در سحرگاه روز ٢٩ صفر سال ٢٠٣ هجري قمري امام رضا ( عليه السلام ) به شهادت رسيدند .
تدفين امام :
به قدرت و اراده الهي امام جواد ( عليه السلام ) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان, بدن مطهر ايشان را غسل داده وبر آن نماز گذاردند و پيکر پاك ايشان با مشايعت بسياري از شيعيان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گرديد و قرنهاست كه مزار اين امام بزرگوار مايه بركت و مباهات ايرانيان است.
تاریخ : جمعه 9 فروردين 1392 زمان : 16:32
زندگی نامه امام رضا(ع)
مقدمه
امام علي بن موسيالرضا عليهالسلام هشتمين امام شيعيان از سلاله پاك رسول خدا و هشتمين جانشين پيامبر مكرم اسلام ميباشند.
ايشان در سن ٣٥ سالگي عهدهدار مسئوليت امامت ورهبري شيعيان گرديدند و حيات ايشان مقارن بود با خلافت خلفاي عباسي كه سختيها و رنج بسياري رابر امام رواداشتند و سر انجام مامون عباسی ايشان رادرسن ٥٥ سالگی به شهادت رساند.دراين نوشته به طور خلاصه, بعضی ازابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می نماييم.
نام ،لقب و كنيه امام :
نام مبارك ايشان علي و كنيه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترين لقب ايشان «رضا» به معناي «خشنودي» ميباشد. امام محمدتقي عليهالسلام امام نهم و فرزند ايشان سبب ناميده شدن آن حضرت به اين لقب را اينگونه نقل ميفرمايند : خداوند او را رضا لقب نهاد زيرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمين از او خشنود بودهاند و ايشان را براي امامت پسنديده اند و همينطور ( به خاطر خلق و خوي نيكوي امام ) هم دوستان و نزديكان و هم دشمنان از ايشان راضي و خشنود بودند.
يكي از القاب مشهور حضرت « عالم آل محمد » است . اين لقب نشانگر ظهور علم و دانش ايشان ميباشد.جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خويش, بويژه علمای اديان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بيرون آمد دليل کوچکي براين سخن است، که قسمتي از اين مناظرات در بخش « جنبه علمي امام » آمده است. اين توانايي و برتري امام, در تسلط بر علوم يكي از دلايل امامت ايشان ميباشد و با تأمل در سخنان امام در اين مناظرات, كاملاً اين مطلب روشن ميگردد كه اين علوم جز از يك منبع وابسته به الهام و وحي نميتواند سرچشمه گرفته باشد.
پدر و مادر امام :
پدر بزرگوار ايشان امام موسي كاظم (عليه السلام ) پيشواي هفتم شيعيان بودند كه در سال ١٨٣ ه.ق. به دست هارون عباسي به شهادت رسيدند و مادرگراميشان « نجمه » نام داشت.
تولد امام :
حضرت رضا (عليه السلام ) در يازدهم ذيقعدهالحرام سال ١٤٨ هجري در مدينه منوره ديده به جهان گشودند. از قول مادر ايشان نقل شده است كه : هنگاميكه به حضرتش حامله شدم به هيچ وجه ثقل حمل را در خود حس نميكردم و وقتي به خواب ميرفتم, صداي تسبيح و تمجيد حق تعالي وذکر «لاالهالاالله» رااز شكم خود ميشنيدم, اما چون بيدار ميشدم ديگر صدايي بگوش نمي رسيد. هنگاميكه وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمين نهاد و سرش را به سوي آسمان بلند كرد و لبانش را تكان ميداد؛ گويي چيزي ميگفت.
نظير اين واقعه, هنگام تولد ديگر ائمه و بعضي از پيامبران الهي نيز نقل شده است, از جمله حضرت عيسي كه به اراده الهي در اوان تولد, در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند كه شرح اين ماجرا در قرآن كريم آمده است.
زندگي امام در مدينه :
حضرت رضا (عليه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدينه زادگاهشان، ساكن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاك رسول خدا و اجداد طاهرينشان به هدايت مردم و تبيين معارف ديني و سيره نبوي مي پرداختنند. مردم مدينه نيز بسيار امام را دوست مي داشتند و به ايشان همچون پدري مهربان مي نگريستند.تا قبل ازاين سفر با اينکه امام بيشترسالهای عمرش را درمدينه گذرانده بود, اما درسراسرمملکت اسلامي پِيروان بسياری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.
امام در گفتگويي كه با مامون درباره ولايت عهدی داشتند، در اين باره اين گونه مي فرمايند: همانا ولايت عهدی هيچ امتيازي را بر من نيفزود. هنگامي كه من در مدينه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود واگرازکوچه های شهر مدينه عبورمي کردم, عزيرتراز من كسي نبود . مردم پيوسته حاجاتشان را نزد من مي آوردند و كسي نبود كه بتوانم نياز او ر ا برآورده سازم, مگر اينكه اين كار را انجام مي دادم و مردم به چشم عزيز و بزرگ خويش، به من مى نگريستند.
امامت حضرت رضا (عليه السلام ) :
امامت و وصايت حضرت رضا (عليه السلام ) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرينشان و رسول اكرم (صلي الله وعليه واله )اعلام شده بود. به خصوص امام كاظم (عليه السلام ) بارها در حضور مردم ايشان را به عنوان وصي و امام بعد از خويش معرفي كرده بودند كه به نمونهاي از آنها اشاره مينمائيم.
يكي از ياران امام موسي كاظم (عليه السلام ) ميگويد ما شصت نفر بوديم كه موسي بنجعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علي در دست او بود. فرمود : آيا ميدانيد من كيستم ؟ گفتم: تو آقا و بزرگ ما هستي. فرمود : نام و لقب من را بگوئيد. گفتم : شما موسي بن جعفر بن محمد هستيد . فرمود : اين كه با من است كيست ؟ گفتم : علي بن موسي بن جعفر. فرمود : پس شهادت دهيد او در زندگاني من وكيل من است و بعد از مرگ من وصي من مي باشد. در حديث مشهوری نيزکه جابر از قول نبى اكرم نقل ميكند امام رضا (عليه السلام ) به عنوان هشتمين امام ووصي پيامبر معرفي شدهاند. امام صادق (عليه السلام ) نيز مكرر به امام كاظم ميفرمودند كه عالم آلمحمد از فرزندان تو است و او وصي بعد از تو ميباشد.
ولايت عهدي :
باري ، چون حضرت رضا (عليه السلام ) وارد مرو شدند, مأمون از ايشان استقبال شاياني كرد و در مجلسي كه همه اركان دولت حضور داشتند صحبت كرد و گفت : همه بدانند من در آل عباس و آل علي (عليه السلام ) هيچ كس را بهتر و صاحب حقتر به امر خلافت از عليبنموسيرضا (عليه السلام ) نديدم. پس از آن به حضرت رو كرد و گفت تصميم گرفتهام كه خود را از خلافت خلع كنم و آنرا به شما واگذار نمايم. حضرت فرمودند اگر خلافت را خدا براي تو قرار داده جايز نيست كه به ديگري ببخشي و اگر خلافت از آن تو نيست ، تو چه اختياري داري كه به ديگري تفويض نمايي. مأمون بر خواسته خود پافشاري كرد و بر امام اصرار ورزيد. اما امام فرمودند :هرگز قبول نخواهم كرد. وقتي مأمون مأيوس شد گفت پس ولايت عهدي را قبول كن تا بعد از من شما خليفه و جانشين من باشيد. اين اصرار مأمون و انكار امام تا دو ماه طول كشيد و حضرت قبول نميفرمودند و ميگفتند : از پدرانم شنيدم, من قبل از تو از دنيا خواهم رفت و مرا با زهر شهيد خواهند كرد و بر من ملائك زمين و آسمان خواهند گريست و در وادي غربت در كنار هارون الرشيد دفن خواهم شد. اما مأمون بر اين امر پافشاري نمود تا آنجاكه مخفيانه و در مجلس خصوصي حضرت را تهديد به مرگ كرد. لذا حضرت فرمودند : اينك كه مجبورم, قبول ميكنم به شرط آنكه كسي را نصب يا عزل نكنم و رسمي را تغيير ندهم و سنتي را نشكنم و از دور بر بساط خلافت نظرداشته باشم . مأمون با اين شرط راضي شد. پس از آن حضرت, دست را به سوي آسمان بلند كردند وفرمودند : خداوندا ! تو ميداني كه مرا به اكراه وادار نمودند و به اجبار اين امر را اختيار كردم؛ پس مرا مؤاخذه نكن همان گونه كه دو پيغمبر خود يوسف و دانيال را هنگام قبول ولايت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نكردي. خداوندا عهدي نيست جز عهد تو و ولايتي نيست مگر از جانب تو, پس به من توفيق ده كه دين تو را برپا دارم و سنت پيامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا كه تو نيكو مولا و نيكو ياوري هستي .
مختصري از كلمات حكمتآميز امام :
امام فرمودند : دوست هركس عقل اوست و دشمن هركس جهل و ناداني و حماقت است.
امام فرمودند : علم و دانش همانند گنجي ميماند كه كليد آن سئوال است, پس بپرسيد. خداوند شما را رحمت كند زيرا در اين امرچهار طايفه داراي اجر ميباشند :
١- سئوال كننده ٢- آموزنده
٣- شنونده ٤- پاسخ دهنده
شهادت امام :
در نحوه به شهادت رسيدن امام نقل شده است كه مأمون به يكي از خدمتکاران خويش دستور داده بود تا ناخنهاي دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور دادتا دست خود را به زهر مخصوصي آلوده كند و در بين ناخنهايش زهر قرار دهد و اناري را با دستان زهرآلودش دانه كند و او دستور مأمون را اجابت كرد. مأمون نيز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار كرد كه امام ازآن انار تناول کنند.اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار كرد تا جاييكه حضرت را تهديد به مرگ نمود و حضرت به جبر, قدري از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر كرد و حال حضرت دگرگون گرديد و صبح روز بعد در سحرگاه روز ٢٩ صفر سال ٢٠٣ هجري قمري امام رضا ( عليه السلام ) به شهادت رسيدند .
تدفين امام :
به قدرت و اراده الهي امام جواد ( عليه السلام ) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان, بدن مطهر ايشان را غسل داده وبر آن نماز گذاردند و پيکر پاك ايشان با مشايعت بسياري از شيعيان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گرديد و قرنهاست كه مزار اين امام بزرگوار مايه بركت و مباهات ايرانيان است.
نویسنده : اميرعباس